کد مطلب:106842 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

حکمت 142











[صفحه 553]

امام (ع) به مردی كه از او درخواست موعظه داشت فرمود: یرجیها: آن را به تاخیر می اندازد- بعضی یزجیها- با زای نقطه دار- نقل كرده اند یعنی آن را دفع می كند، قنوط: ناامیدی، عرته: به او عرضه می شود، مدل: مطمئن، امیدوار، (مانند كسی مباش كه بدون عمل، به آخرت امیدوار است و با طول املی كه دارد، توبه را به تاخیر می اندازد، در دنیا مانند پارسایان سخن می گوید ولی رفتاری چون رفتار علاقمندان به دنیا دارد. اگر دنیا را به او بدهند، سیر نمی شود، و اگر به او نرسد، قناعت نمی كند، از سپاس گفتن نعمتهای داده شده عاجز است با این حال، نسبت به آنچه به او نرسیده است زیاده طلبی می كند. از آنچه دیگران را نهی می كند، خود دست برنمی دارد، و آنچه را كه فرمان می دهد، خود به جا نمی آورد، نیكوكاران را دوست دارد اما رفتار آنها را ندارد، گنهكاران را دشمن می دارد، در صورتی كه خود یكی از آنهاست. به خاطر گناهان بسیارش از مرگ روی گردان است. با این وصف روی اعمالی كه باعث اكراه او از مرگ شده پایدار است، اگر بیمار شود، پشیمان می گردد، و هنگام تندرستی، آسوده و در غفلت است، وقت تندرستی دچار خودخواهی و به هنگام گرفتاری ناامید می گردد، اگر

به بلایی گرفتار شود، با نگرانی، دعا و زاری نماید، اما وقت خوشی از روی غرور از آن روی گرداند، در اثر گمان و پندار (برخورداری از عفو و بخشش) هوای نفس بر او چیره می شود اما یقین (به مرگ و عذاب اخروی) سبب تسلط او بر نفس خویش نمی گردد، بر دیگران به گناهی سبكتر از گناه خود بیمناك است، و برای خود بیش از كاری كه كرده است انتظار پاداش دارد، وقتی كه بی نیاز شود، شادمان گشته و به گمراهی افتد، و هنگام تندرستی ناامید و سست می شود، به هنگام عمل كوتاهی می كند و در وقت درخواست حاجت پافشاری می ورزد، و اگر در معرض هوای نفس قرار گیرد، معصیت را پیش و توبه را پس می اندازد، و اگر غمی به او برسد، از حدود شرایط دیانت بیرون می رود، درباره پند و عبرت از دیگران سخن می گوید اما خود عبرت نمی گیرد، در پند دادن به دیگران زیاده روی می كند ولی خود پندپذیر نیست، بنابراین او تنها به سخن می نازد و از جهت عمل ناچیز است، درباره آنچه فنا می شود كوشاست اما در آنچه باقی است، سهل انگار است، به عقیده ی او غنیمت، غرامت است و غرامت، غنیمت، از مرگ بیمناك است ولی تا فرصت باقی است اقدام به كاری نمی كند. معصیت دیگران را بزرگ می شمارد، اما بیشتر از آن را بر

ای خود ناچیز می داند، اطاعت و بندگی خود را بزرگ می شمارد، اما عبادت دیگران را كوچك به حساب می آورد، پس او نسبت به مردم سختگیر اما نسبت به خود سهل انگار است، هرزگی با توانگران را بر یاد خدا با تنگدستان ترجیح می دهد، به ضرر دیگران و به سود خود قضاوت می كند، و به ضرر خود و به سود دیگری حكم نمی كند. به راهنمایی دیگران می پردازد ولی خود گمراه است. از او پیروی می كنند، و او خود معصیت كار است حق خود را كامل می گیرد اما خود حق دیگران را نمی پردازد، از مردم می ترسد اما نه به خاطر خدا، و از خدا در حق مردم نمی ترسد.) سیدرضی می گوید: اگر در نهج البلاغه جز این سخن، گفتار دیگری نبود، برای پند مفید و حكمت بلیغ و بینش برای كسی كه بیناست و عبرت برای ناظر اندیشمند كافی بود. خلاصه ی این بخش از سخنان امام (ع) بازداشتن طالب پند و موعظه از سی و چهار صفت ناپسند است. 1- امیدواری به آخرت و اجر و پاداش آن بدون عمل، زیرا این آرزوی وی از خدا بیهوده است و پیش از این معلوم شد آرزوها سرمایه نادانان است. 2- تاخیر انداختن توبه یا خودداری از آن به دلیل آرزوی زیاد، زیرا این باعث باقی ماندن بر معصیت و رسیدن به عذاب آخرت است. 3- جمع كردن بین گف

تار پارسایان در دنیا با كردار مشتاقان به دنیا، كه آن مكر با خداست. كه این كردار علاقه مندان به دنیا باعث آن می شود تا به آنان برسد آنچه باید از عذاب اخروی برسد. 4- سیر نشدن از هر آنچه كه به او عطا كنند و آن صفت پست حرص آز است. 5- قناعت نكردن به هنگام نرسیدن مال، و این همان صفت ناپسند كاستی از فضیلت قناعت است. 6- جمع كردن بین ناتوانی از شكر نعمتهایی كه از طرف خدا به او رسیده، و بین زیاده طلبی بیش از حد كه این جمع كردن میان صفت ناپسند كوتاهی از فضیلت سپاسگزاری و میان صفت ناپسند حرص است. 7- جمع كردن بین نهی دیگران از معاصی و خودداری نكردن خود از گناهان و آن نفاق و نیرنگ با خداست. 8- امر كردن دیگران به انجام كاری كه خود از انجام آن كوتاهی می ورزد، و این هم مثل مورد قبلی نفاق و نیرنگ است. 9- دوست داشتن نیكوكاران و كوتاهی كردن از انجام عمل آنان، و این كوتاهی كردن خلاف دوستی با آنهاست. 10- دشمن داشتن گناهكاران، در حالی كه خود یكی از آنهاست، پس عمل او مخالف دشمن داشتن آنهاست. 11- اكراه از مردن- به دلیل گناهان بسیار خود، در حالی كه بر اعمالی كه باعث ناخشنودی او از مرگ است، یعنی زیادی گناهان، پایدار است، بنابراین، این

پایداری بر گناه مانند نقضی است بر ناراضی بودن او از مرگ، بعلاوه، این ادامه ی گناه باعث عذاب اخروی است. 12- جمع كردن میان پشیمانی- در حال بیماری، نسبت به تقصیری كه در برابر امر خدا داشته، و بین سرگرم بودنش به لذت، در حال آسایش، كه این نیز چیزی مانند تناقض است. 13- دچار خودخواهی شدن به هنگام تندرستی كه خودخواهی از صفات نابودكننده است. 14- ناامیدی در هنگامی كه پروردگارش او را گرفتار سازد و یاس از رحمت خدا، و این نیز چنان است كه خداوند متعال می فرماید: انه لا ییاس من روح الله الا القوم الكافرون 15- جمع كردن بین درخواست از خدا، به هنگام نزول بلا از روی ناچاری و بین روگرداندن از خدا و فریفتگی به دنیا در وقت خوشی، كه اولی صفت ناپسند افراط و دومی صفت ناپسند تفریط است. 16- جمع كردن بین تسلط بر هوای نفس و رام ساختن آن، در مواردی از امور دنیایی كه در آنها فایده ای را گمان می برد و تسلط نداشتن بر نفس و رام نشدن آن در مواردی كه به پاداش اخروی و یا عذاب آن یقین دارد. از این رو او را وادار بر عمل برای خدا نمی كند، كه خود از نظر عقل نادانی و دیوانگی است. 17- جمع كردن میان ترس برای دیگران به خاطر گناهانشان در حالی كه از گناها

ن خود او كمتر است، و امید پاداش بیشتر برای آنچه در برابر عملش استحقاق دارد، در صورتی كه حق آن است كه به خاطر فزونی گناهانش بر خود بیشتر از دیگران بیمناك باشد، و بر آن بیم رفتار كند. 18- شادمانی و فریفتگی در هنگام بی نیازی، و آن فسق و فجور است. 19- ناامیدی در اثر تنگدستی و سستی در عمل، و این خود، صفتی ناپسند، تقصیر و كوتاهی است. 20- كوتاهی كردن در عمل و انجام وظیفه. 21- مبالغه و اصرار در وقت درخواست و این صفت ناپسند پافشاری در سوال است. 22- اگر در معرض هوای نفس قرار گیرد، معصیت را جلو، و توبه را به تاخیر می اندازد. 23- به هنگام گرفتاری، از شرایط دیانت بیرون می رود، یعنی: از فضیلت تحمل مصیبت كه از شرایط آیین اسلام است، بیرون شده و بی صبری می كند. 24- جمع كردن بین سخن گفتن از پند و عبرت گرفتن، و عبرت نگرفتن خود. 25- در حالی كه خود پندپذیر نیست، در موعظه دیگران زیاده روی میكند، كه این باعث خشم خداست به دلیل آیه ی مباركه: كبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون. 26- جمع كردن بین شتافتن به سوی آنچه فانی است، یعنی دنیا و سهل انگاری در آنچه باقی است یعنی پاداش اخروی كه این از نادانی و بی عقلی آشكار است. 27- غنیمت-

چون انفاق در راه خدا- را غرامت، و غرامتی- چون انفاق در راه معصیت خدا- را غنیمت می داند، در صورتی كه این خلاف مقتضای عقل است. 28- جمع كردن بین ترس از مرگ و اقدام نكردن به اعمال شایسته كه باعث نجات او از موارد ترس و بیم حال مرگ و پس از آنند. 29- معصیت دیگران را بزرگ و معصیت بالاتر از آن را از خود كوچك می شمارد، و همچنین اطاعت و بندگی خدا را از خدا بزرگ می شمارد، اما همان عبادت را از دیگران ناچیز به حساب می آورد. و همین باعث سختگیری نسبت به دیگران در كارهایشان و سهل انگاری نسبت به كار خویش می گردد. 30- هرزه گویی با توانگران نزد او محبوب تر از ذكر خدا با مستمندان است، و این به لحاظ زیادی محبت به دنیاست. 31- در آنچه میل باطنی اش می كشد- هر چند كه نادرست باشد- به سود خود و به زیان دیگران قضاوت می كند در صورتی كه به زیان خود و به سود دیگران- هر چند كه حق باشد- حكم نمی كند و این خود ستمكاری است. 32- جمع كردن بین راهنمایی دیگران از طریق سخنان هدایتگر و بین گمراهی خود در عمل، یعنی عمل گمراهان را مرتكب می شود. و لازمه ی چنین رفتاری آن است كه دیگران از او پیروی كنند و او نافرمانی خدا را كند. 33- حق خود را از دیگران كامل

می گیرد اما خود حق خدا و حق مردم را كامل نمی دهد. 34- جمع كردن میان ترس از مردم در راه غیر خدا (یعنی در كاری كه برای خدا نیست) و بین نترسیدن از خدا درباره ی خلق خدا كه در مورد اول لازم می آید كه مردم را به قیمت خشم خدا خشنود سازد، و در مورد دوم خدا را به وسیله ی آنچه باعث خشم مردم است غضبناك كند. و بیشتر این عبارات از نظر علم فصاحت بر اساس تقابل و تضاد و رد العجز علی الصدر است.


صفحه 553.